انسان کامل معصوم که مصادیق منحصر آن عترت طاهرهاند عِدل و همتای قرآن حکیم است و براساس حدیث متواتر ثقلین به هیچ وجه از یکدیگر جدایی
نمیپذیرند. قرآن تجلّی کتاب تدوینی خدا و انسان کامل معصوم تجلّی کتاب تکوینی اوست. همانطور که با نزول قرآن در ظرف زمانی معیّن، آن ظرف معهود، قدر یافته و شب قدر میشود، با تجلّی امام معصوم و تنزلش از مخزن غیب الهی در ظرف زمان معیّن، آن ظرف شخصی قدر پیدا میکند و شب قدر میشود، زیرا هرچند ممکن است زمان و زمین به واسطه صدورشان از منبع غیب الهی حَظّی از قداست داشته باشند؛ امّا آنچه مایه شرافت زمان است همانا متزمّن و آنچه مایه فخر مکان است همانا متمکّن است.
بر طبق این بیان جامع، میلاد ولی معصومی که کَوْن جامع و معادل قرآن مجید است، حقیقت او و نبوّت یا امامت او مستلزم شب قدر شدن خواهد بود. و برهمین اساس آنچه درباره حضرت صدیقه کبری، فاطمه زهرا(علیهاالسلام) و نیز درباره میلاد حضرت خاتم الاولیاء(عج) مبنی بر تطابق حقیقت آن ذوات مبارک با لیلة القدر یا معرفی میلاد آنان به عنوان شب قدر مطرح میگردد، از سنخ تمثیل است نه تعیین، همچنان که در دعای شب مبعث رسول اکرمصلی الله علیه و آله و سلم سخن از جریان تجلی اعظم به میان میآید: اللّهمّ إنّی أسئلک بالتجلّی الأعظم فی هذه اللیلة من الشّهر المعظّم والمرسل المکرّم.[1]
روایات معصومان(علیهمالسلام) نیز گویای تبیین پیوند ناگسستنی قرآن و عترتاند و همسو با حدیث ثقلین، گواه جدایی ناپذیری این دو حقیقت و احکام آنها از یکدیگرند. همین پیوستگی در مقام معرفت نیز جریان دارد. ائمّه(علیهمالسلام) برای معرفی خود از قرآن کمک میگیرند و برای شناساندن قرآن از حقیقت خودشان سخن میگویند، زیرا هیچ یک را بیدیگری نمیتوان شناخت.
از آنجا که حضرت خاتم الاوصیاء حجة بن الحسن المهدی(عج) عصاره فضائل
اهل بیت وحی(علیهمالسلام) بلکه تمام انسانهای کامل است، ظرف زمانی تجلّی او از مخزن غیب الهی در نشئه مُلک در میان سایر ایام مبارک و موالید حجج الهی(علیهمالسلام) برجستگی خاص و ویژهای یافته است که در پرتو آن همطراز لیالی قدر، بلکه شبی از شبهای محتمل قدر به شمار میآید.
گویا در عصر ما که زمان ولایت آن آخرین ولی معصوم است، مقدرات عالم در مراتبی رقم میخورد که از شب میلاد آن حضرت در نیمه شعبان آغاز گردیده و در شبهای ماه مبارک رمضان یکی پس از دیگری تثبیت میشود.[امام مهدی (عج) موجود موعود - صفحه 63]