سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ یهودیى او را گفت پیامبر خود را به خاک نسپرده درباره‏اش خلاف ورزیدید . امام فرمود : ] ما در باره آنچه از او رسیده خلاف ورزیدیم نه درباره او ، لیکن شما پایتان را از ترى دریا خشک نگردیده پیامبر خود را گفتید « براى ما خدایى بساز چنانکه ایشان را خدایان است ، و او گفت شما مردمى نادانید » . [نهج البلاغه]
مشخصات مدیروبلاگ
 
فرشته آسمانی[303]

خبر مایه
پیوند دوستان
 
قطره و دریا مجله آرامش خورشید تابنده عشق در انتظار آفتاب upturn یعنی تغییر مطلوب حجت الاسلام والمسلمین یوسف ذوالفقاری آهنگ @@@وطنم جزین@@@ دلتنگ... بی نشانه alone hamidsportcars سپیده خانم بوستـــــان ادب و عـرفــان : وب ویژه تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید دل نوشته های علمی پژوهشی تجربی بلوچستان دنیای عکس و اطلاعات آموزش رباتیک در کرج,رباتیک,ربات,رباتیک البرز,صنایع رباتیک آراد -««««(حبیبی حسین)»»»»- چشمـــه ســـار رحمــت جوک بی ادبی طنین تمدن اسلامی ساعت یک و نیم آن روز حدیث منتظران قائم (عج) .: شهر عشق :. منادی معرفت پیامنمای جامع دلـتنگــ همیـشـگـــــــــی رها فــشــفــشــه محمدمبین احسانی نیا مرام و معرفت هدهد دل شکســــته عشقی به پاکیه عشق شیرین و آبتین دل نوشته منتظر نباش تا پرنده ای بیاید و پروازت دهد در پرنده شدن خویش بکوش ●◌♥DELTANGI♥◌● علمدار بصیر در آغوش خدا زندگی جملات قصار و شنیدنی بسیج دانشجویی دانشکده علوم و فنون قرآن تهران .:دلنوشته های دانشجویی:. دختر و پسرای ایرونی غزلیات محسن نصیری(هامون) Hunter نوشته های یک دختر تنها و ساده و عاشق آتیه سازان اهواز عشق پاک دوستانه هرچه می خواهد دل تنگم میذارم احساس رویایی باکری میاندوآب جدید ترین مطالب عرفان وادب شَبـَــــــــــــــکَة المِشـــــــــــــکاة الإسلامیــــــــــة جک و لطیفه برات محمد هدایتی yas عاشقانه ها مشق عشق ناز به رنگ ابی Dream high نگار بهار عشق عشق بزرگ ترین دروغ دنیاست دل شکسته دانلد اهنگ های جدید گفتگو با خدا حرفهایی ازجنس بهشت لوووس یاور 313 مجله اینترنتی بسیج دانشجویی دانشگاه پیام نور - واحد دررود مطالب عاشقانه تینا صدای مردم نی ریز ردپای عشق شهید آوینی دختر بهورز EshGhrOyaIimAn عفاف و حجاب ❤خاکســـــــتر عشـــق❤ مقاله های تربیتی بهاره تنها دلنوشته یه احسان به نام خالق عشق آموزش تست زدن کنکور نسیم تسنیم زندگی در باغ عشق vagte raftan جک صداقت متن ترانه ماندگارترین آهنگ های ایرانی ღღღ معرکه همون قلقلک ღღღ آنجا که عقاب پر بریزد بدون عنوان ریاضیات دل گویه های فطرسی تک صلیب عشق @@@ تنهای عاشق @@@ عشق بسوی ظهور hoghoogh iran v binolmelall عاشق خدا کسب در آمد آسان از اینترنت $$$$sara$$$$ نم نم باران ...مردانگی افسانه شد.. بـــــــــــــــــهــــــــنـــــــــــــوش جوکستان حرف های نگفته دلهای شکسته بارانی از غم زمان-زندگی؟ فقط خدا آرنیکان

 

گل تقدیم شماهمان‌گونه که بعضی از علوم حصولی چون علم اولی و بدیهی است که ذاتاً هیچ‌گونه تردیدی در آن راه ندارد؛ به گونه‌ای که از اقامه برهان بی‌نیاز است. زیرا خود آن علم دلیل اساسی برای دلایل دیگر و نیز مبدأ براهین دیگر است، چون دلایل دیگر ظهوری ندارند که آن علم حصولی دارای آن نباشد، دلایل دیگر نمی‌توانند روشن کننده آن علم حصولی باشند، بلکه خود آن علم حصولی واجد کلیه اموری است که دلایل دیگر آن را دارند. روشنایی روز و تاریکی شب نیاز به دلیل ندارد تا آن را ثابت کند، بلکه دو گزاره روز روشن است و شب تاریک است خود مبدأ براهین دیگری واقع می‌شود و هیچ برهانی روشن‌تر از آنها نیست تا بتواند آنها را ثابت کند. آری! بعضی از علوم حضوری که ذاتاً از نوع علوم شهودی‌اند، به هیچ وجه تردید به خود راه نمی‌دهند. از این رو از هر شهود دیگری که بخواهد دلیلی بر آن باشد، بی‌نیاز است. زیرا شواهد دیگر امتیازی ندارند که آن علم حضوری فاقد آن باشد به گونه‌ای که شواهد دیگر بتوانند روشن کننده آن علم حضوری باشند.

گل تقدیم شماپس آنچه در علوم حضوری به شکل روشن با عنوان شهود اولی دیده می‌شود، از هرگونه پرده‌ای محفوظ است و به جهت بی‌نیازی از هر دلیلی، نمی‌توان بر آن استشهاد کرد. چنان‌که در این نوع علم شهودی، استدلال مفهومی نیز کارآیی ندارد و اقامه این نوع استدلال امکان پذیر نیست. چون در عرصه علم حضوری مجالی برای علم حصولی نیست. زیرا در این حوزه (شهود) تصور و تصدیق وجود ندارد تا بتوان استدلال مفهومی تشکیل داد.

گل تقدیم شمابنابراین تا زمانی که شهود به همان شکل شهود است، نه دلیلی می‌پذیرد، نه برهانی بر آن راه می‌یابد، ولی پس از آنکه علم حضوری به زبان علم حصولی ترجمه شود یا لباس مفهوم ذهنی به تن کند، می‌توان برای آن دلیل آورد. علم شهودی به نوعی حجاب نوری است که تنها اندکی از انسانها آن را می‌بینند. آنها انسانهای کاملی هستند که دیدگان قلبشان حجابهای نوری را دریده است و بدین‌سان توانسته‌اند به معدن نبوت برسند. روح چنین انسانهایی با حجابهای نورانی در آمیخته و به آن حجابها متصف گردیده است. از این رو هیچ شکی در شهود خود ندارند تا شهود دیگری تردید آنان را نابود سازد.

گل تقدیم شماشک به جایی راه می‌یابد که در آن مجالی برای جولان باطل باشد. چون در حقیقت فردی که به امری مشکوک است، میان حق و باطلی که بر او مشتبه گردیده است مردّد می‌شود، امّا اگر در موارد ویژه‌ای که اساساً مجالی برای باطل نیست و هر آنچه هست، صرفاً حق است و هیچ چیزی وجود ندارد که شبیه یا شریک حق باشد، در این حالت هر چه هست حق است و هر شهودی که حاصل می‌شود، شهود الهی است. همچنان که اگر در موردی جایی برای حق نباشد، بلکه مجموعه‌ای از باطل باشد، باز هم جایی برای شک نمی‌ماند. زیرا شک در جایی معنا پیدا می‌کند که فردی میان حق و باطل مردد شود و مورد مشکوک نیز آن است که دائر مدار حق و باطل باشد. اگر در جایی فقط حق یافت شود (فرض اول) یا فقط باطل یافت شود (فرض دوم) به هیچ وجه مجالی برای شک نمی‌ماند. زیرا اساساً حق است و امر دومی نیست تا تردید میان حق و امر دوم پدید آید یا اساساً باطل محض است و امر دومی نیست تا تردید میان باطل و امر دوم باشد.

گل تقدیم شمانبوت نیز به همین صورت است؛ جایگاه نبوت، وحی خاص ربّانی همراه با تجرد عقلانی است که حق محض است و هیچ تردیدی در آن نیست و از هیچ راهی باطل به آن نفوذ ندارد؛ (لاَ یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلاَ مِنْ خَلْفِهِ)[1]؛ از این رو در نبوت که تحت ولایت حق محض است، مجالی برای بطلان نیست. همچنان که از ناحیه درون پیامبر نیز کرامت نبوی با دست خیال و وهم آلوده نشده، از خارج هم دست شیطان گمراه کننده به کرامت نبوی آسیبی نرسانده است. زیرا میان شهود عقل مجرد و وهم پرده‌ای کشیده شده است که مانع می‌شود وهم در آن شهود به شیطنت بپردازد.

گل تقدیم شماافزون بر آنکه شیطان نیز از این عرصه رانده شده است و به هیچ وجه نمی‌تواند از صحنه شهود عقلی سخنی بشنود یا کلامی را استراق سمع کند. چون در صحنه شهود، شهابهایی در کمین اویند که هرگاه اراده استراق کند، او را هدف گرفته، به سمت او پرتاب می‌شوند. از این جهت شیطان به ناتوانی خود برای گمراه ساختن بندگان ‌«‌مخلَص» اعتراف می‌کند.

گل تقدیم شماپس هرگاه در شهود عقلی، مقامی مکنون باشد که تنها پاکان توان دستیابی به آن را دارند، هرگز جایی برای آلودگی باطل نیست، در این صورت هیچ‌گونه شکی به آن راه نمی‌یابد و در جایی که شک راه ندارد، نیازی به اقامه برهان نیست. چون یقین محض است و با رسیدن به درجه یقین نیازمندی به دلیل منتفی می‌گردد. زیرا با وجود یقین، نادانی رخت بربسته است و ضرورتی ندارد تا با آوردن برهان، جهل زدوده شود، همان‌گونه که با وجود یقین شکی در کار نیست، تا به وسیله بیان دلیل، آن شک نیست شود.

 گل تقدیم شماکوتاه سخن، وجود شهود عقلی مساوی با اثبات شهود عقلی است، به گونه‌ای که نفس وجود آن انسان را از اثبات از راه استدلال بی‌نیاز می‌سازد. حال هر کس به این مقام برسد و شهود عقلی را دریافت کند، قطعاً به آن شهود یقین پیدا می‌کند. چون خداوند سبحان به وی مقام کمال انقطاع (از هر چیزی جز خداوند گسستن و تنها به او پیوستن) را ارزانی داشته است. از این جهت، هیچ چیز را نمی‌بیند جز حقی که برگرفته از حقانیت خدای متعالی است. خداوند توان دیدن حق را به او می‌دهد و او نیز این فیض را درمی‌یابد. فیض دهنده هرگز گمراه نیست و دچار فراموشی نمی‌شود و فیض گیرنده نیز به واسطه عصمت مداوا از هر خطا و نسیانی ایمن است.بنابراین، فرض شک در این مورد معنا ندارد. زیرا مقام مزبور که حق متعالی در آن رؤیت حق را به بنده مخلص خویش افاضه می‌کند، خود به سان میزانی است که اشیا را با آن می‌سنجند. بنابراین نیازی به ترازوی دیگری نیست تا مقام نبوت حق با آن سنجیده شود.

گل تقدیم شمااز این رو هنگامی که انسان کامل به مقامی برسد که مخاطب وحی واقع شود، نفس او با آن مقام محمود و بلند مرتبه اتحاد می‌یابد که مجالی برای شک در آن نیست و فقط عرصه یقین محض است. زیرا ثبوت چیزی برای خود آن چیز کاملاً روشن است. همچنان که اگر چیزی خودش را ببیند، شهود او کاملاً روشن است و هیچگونه تردیدی در آن نیست. حال که پیامبر انسان کاملی است که به مقام وحی و نبوّت رسیده، نفس او با این مقام یکی شده است، ثبوت نیل به مقام نبوت برای خود پیامبر همچون ثبوت چیزی برای خود آن چیز است و مشاهده مقام نبوت به وسیله پیامبر به سان آن است که چیزی خود را شهود کند؛ از این جهت برای خود پیامبر در خصوص رسیدن به مقام نبوت هیچ‌گونه تردیدی وجود ندارد. به ویژه که نبوت چون دیگر عنوانهای اعتباری ـ اجتماعی نیست که بر محور اعتبار بچرخد، همان اعتباراتی که تغییر پذیرند، بلکه نبوت از حوزه اعتبار خارج است و امری کاملاً واقعی است. همچنان که رسیدن به مقام نبوت حالت نفسانی نیست که گاهی در نفس انسان جریان یابد و گاهی غایب شود، بلکه مقام نبوی یک وجود تکوینی است که با نفس پیامبر متحد می‌شود و نفس او عین مقام و مرتبه نبوت می‌گردد.

[فلسفه الهی از منظر امام‏رضا (ع) - صفحه 149]