سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قربانگاه خردها را بیشتر آنجا توان یافت که برق طمعها بر آن تافت . [نهج البلاغه]
مشخصات مدیروبلاگ
 
فرشته آسمانی[303]

خبر مایه
پیوند دوستان
 
قطره و دریا مجله آرامش خورشید تابنده عشق در انتظار آفتاب upturn یعنی تغییر مطلوب حجت الاسلام والمسلمین یوسف ذوالفقاری آهنگ @@@وطنم جزین@@@ دلتنگ... بی نشانه alone hamidsportcars سپیده خانم بوستـــــان ادب و عـرفــان : وب ویژه تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید دل نوشته های علمی پژوهشی تجربی بلوچستان دنیای عکس و اطلاعات آموزش رباتیک در کرج,رباتیک,ربات,رباتیک البرز,صنایع رباتیک آراد -««««(حبیبی حسین)»»»»- چشمـــه ســـار رحمــت جوک بی ادبی طنین تمدن اسلامی ساعت یک و نیم آن روز حدیث منتظران قائم (عج) .: شهر عشق :. منادی معرفت پیامنمای جامع دلـتنگــ همیـشـگـــــــــی رها فــشــفــشــه محمدمبین احسانی نیا مرام و معرفت هدهد دل شکســــته عشقی به پاکیه عشق شیرین و آبتین دل نوشته منتظر نباش تا پرنده ای بیاید و پروازت دهد در پرنده شدن خویش بکوش ●◌♥DELTANGI♥◌● علمدار بصیر در آغوش خدا زندگی جملات قصار و شنیدنی بسیج دانشجویی دانشکده علوم و فنون قرآن تهران .:دلنوشته های دانشجویی:. دختر و پسرای ایرونی غزلیات محسن نصیری(هامون) Hunter نوشته های یک دختر تنها و ساده و عاشق آتیه سازان اهواز عشق پاک دوستانه هرچه می خواهد دل تنگم میذارم احساس رویایی باکری میاندوآب جدید ترین مطالب عرفان وادب شَبـَــــــــــــــکَة المِشـــــــــــــکاة الإسلامیــــــــــة جک و لطیفه برات محمد هدایتی yas عاشقانه ها مشق عشق ناز به رنگ ابی Dream high نگار بهار عشق عشق بزرگ ترین دروغ دنیاست دل شکسته دانلد اهنگ های جدید گفتگو با خدا حرفهایی ازجنس بهشت لوووس یاور 313 مجله اینترنتی بسیج دانشجویی دانشگاه پیام نور - واحد دررود مطالب عاشقانه تینا صدای مردم نی ریز ردپای عشق شهید آوینی دختر بهورز EshGhrOyaIimAn عفاف و حجاب ❤خاکســـــــتر عشـــق❤ مقاله های تربیتی بهاره تنها دلنوشته یه احسان به نام خالق عشق آموزش تست زدن کنکور نسیم تسنیم زندگی در باغ عشق vagte raftan جک صداقت متن ترانه ماندگارترین آهنگ های ایرانی ღღღ معرکه همون قلقلک ღღღ آنجا که عقاب پر بریزد بدون عنوان ریاضیات دل گویه های فطرسی تک صلیب عشق @@@ تنهای عاشق @@@ عشق بسوی ظهور hoghoogh iran v binolmelall عاشق خدا کسب در آمد آسان از اینترنت $$$$sara$$$$ نم نم باران ...مردانگی افسانه شد.. بـــــــــــــــــهــــــــنـــــــــــــوش جوکستان حرف های نگفته دلهای شکسته بارانی از غم زمان-زندگی؟ فقط خدا آرنیکان

 

گل تقدیم شماهمان‌گونه که بعضی از علوم حصولی چون علم اولی و بدیهی است که ذاتاً هیچ‌گونه تردیدی در آن راه ندارد؛ به گونه‌ای که از اقامه برهان بی‌نیاز است. زیرا خود آن علم دلیل اساسی برای دلایل دیگر و نیز مبدأ براهین دیگر است، چون دلایل دیگر ظهوری ندارند که آن علم حصولی دارای آن نباشد، دلایل دیگر نمی‌توانند روشن کننده آن علم حصولی باشند، بلکه خود آن علم حصولی واجد کلیه اموری است که دلایل دیگر آن را دارند. روشنایی روز و تاریکی شب نیاز به دلیل ندارد تا آن را ثابت کند، بلکه دو گزاره روز روشن است و شب تاریک است خود مبدأ براهین دیگری واقع می‌شود و هیچ برهانی روشن‌تر از آنها نیست تا بتواند آنها را ثابت کند. آری! بعضی از علوم حضوری که ذاتاً از نوع علوم شهودی‌اند، به هیچ وجه تردید به خود راه نمی‌دهند. از این رو از هر شهود دیگری که بخواهد دلیلی بر آن باشد، بی‌نیاز است. زیرا شواهد دیگر امتیازی ندارند که آن علم حضوری فاقد آن باشد به گونه‌ای که شواهد دیگر بتوانند روشن کننده آن علم حضوری باشند.

گل تقدیم شماپس آنچه در علوم حضوری به شکل روشن با عنوان شهود اولی دیده می‌شود، از هرگونه پرده‌ای محفوظ است و به جهت بی‌نیازی از هر دلیلی، نمی‌توان بر آن استشهاد کرد. چنان‌که در این نوع علم شهودی، استدلال مفهومی نیز کارآیی ندارد و اقامه این نوع استدلال امکان پذیر نیست. چون در عرصه علم حضوری مجالی برای علم حصولی نیست. زیرا در این حوزه (شهود) تصور و تصدیق وجود ندارد تا بتوان استدلال مفهومی تشکیل داد.

گل تقدیم شمابنابراین تا زمانی که شهود به همان شکل شهود است، نه دلیلی می‌پذیرد، نه برهانی بر آن راه می‌یابد، ولی پس از آنکه علم حضوری به زبان علم حصولی ترجمه شود یا لباس مفهوم ذهنی به تن کند، می‌توان برای آن دلیل آورد. علم شهودی به نوعی حجاب نوری است که تنها اندکی از انسانها آن را می‌بینند. آنها انسانهای کاملی هستند که دیدگان قلبشان حجابهای نوری را دریده است و بدین‌سان توانسته‌اند به معدن نبوت برسند. روح چنین انسانهایی با حجابهای نورانی در آمیخته و به آن حجابها متصف گردیده است. از این رو هیچ شکی در شهود خود ندارند تا شهود دیگری تردید آنان را نابود سازد.

گل تقدیم شماشک به جایی راه می‌یابد که در آن مجالی برای جولان باطل باشد. چون در حقیقت فردی که به امری مشکوک است، میان حق و باطلی که بر او مشتبه گردیده است مردّد می‌شود، امّا اگر در موارد ویژه‌ای که اساساً مجالی برای باطل نیست و هر آنچه هست، صرفاً حق است و هیچ چیزی وجود ندارد که شبیه یا شریک حق باشد، در این حالت هر چه هست حق است و هر شهودی که حاصل می‌شود، شهود الهی است. همچنان که اگر در موردی جایی برای حق نباشد، بلکه مجموعه‌ای از باطل باشد، باز هم جایی برای شک نمی‌ماند. زیرا شک در جایی معنا پیدا می‌کند که فردی میان حق و باطل مردد شود و مورد مشکوک نیز آن است که دائر مدار حق و باطل باشد. اگر در جایی فقط حق یافت شود (فرض اول) یا فقط باطل یافت شود (فرض دوم) به هیچ وجه مجالی برای شک نمی‌ماند. زیرا اساساً حق است و امر دومی نیست تا تردید میان حق و امر دوم پدید آید یا اساساً باطل محض است و امر دومی نیست تا تردید میان باطل و امر دوم باشد.

گل تقدیم شمانبوت نیز به همین صورت است؛ جایگاه نبوت، وحی خاص ربّانی همراه با تجرد عقلانی است که حق محض است و هیچ تردیدی در آن نیست و از هیچ راهی باطل به آن نفوذ ندارد؛ (لاَ یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلاَ مِنْ خَلْفِهِ)[1]؛ از این رو در نبوت که تحت ولایت حق محض است، مجالی برای بطلان نیست. همچنان که از ناحیه درون پیامبر نیز کرامت نبوی با دست خیال و وهم آلوده نشده، از خارج هم دست شیطان گمراه کننده به کرامت نبوی آسیبی نرسانده است. زیرا میان شهود عقل مجرد و وهم پرده‌ای کشیده شده است که مانع می‌شود وهم در آن شهود به شیطنت بپردازد.

گل تقدیم شماافزون بر آنکه شیطان نیز از این عرصه رانده شده است و به هیچ وجه نمی‌تواند از صحنه شهود عقلی سخنی بشنود یا کلامی را استراق سمع کند. چون در صحنه شهود، شهابهایی در کمین اویند که هرگاه اراده استراق کند، او را هدف گرفته، به سمت او پرتاب می‌شوند. از این جهت شیطان به ناتوانی خود برای گمراه ساختن بندگان ‌«‌مخلَص» اعتراف می‌کند.

گل تقدیم شماپس هرگاه در شهود عقلی، مقامی مکنون باشد که تنها پاکان توان دستیابی به آن را دارند، هرگز جایی برای آلودگی باطل نیست، در این صورت هیچ‌گونه شکی به آن راه نمی‌یابد و در جایی که شک راه ندارد، نیازی به اقامه برهان نیست. چون یقین محض است و با رسیدن به درجه یقین نیازمندی به دلیل منتفی می‌گردد. زیرا با وجود یقین، نادانی رخت بربسته است و ضرورتی ندارد تا با آوردن برهان، جهل زدوده شود، همان‌گونه که با وجود یقین شکی در کار نیست، تا به وسیله بیان دلیل، آن شک نیست شود.

 گل تقدیم شماکوتاه سخن، وجود شهود عقلی مساوی با اثبات شهود عقلی است، به گونه‌ای که نفس وجود آن انسان را از اثبات از راه استدلال بی‌نیاز می‌سازد. حال هر کس به این مقام برسد و شهود عقلی را دریافت کند، قطعاً به آن شهود یقین پیدا می‌کند. چون خداوند سبحان به وی مقام کمال انقطاع (از هر چیزی جز خداوند گسستن و تنها به او پیوستن) را ارزانی داشته است. از این جهت، هیچ چیز را نمی‌بیند جز حقی که برگرفته از حقانیت خدای متعالی است. خداوند توان دیدن حق را به او می‌دهد و او نیز این فیض را درمی‌یابد. فیض دهنده هرگز گمراه نیست و دچار فراموشی نمی‌شود و فیض گیرنده نیز به واسطه عصمت مداوا از هر خطا و نسیانی ایمن است.بنابراین، فرض شک در این مورد معنا ندارد. زیرا مقام مزبور که حق متعالی در آن رؤیت حق را به بنده مخلص خویش افاضه می‌کند، خود به سان میزانی است که اشیا را با آن می‌سنجند. بنابراین نیازی به ترازوی دیگری نیست تا مقام نبوت حق با آن سنجیده شود.

گل تقدیم شمااز این رو هنگامی که انسان کامل به مقامی برسد که مخاطب وحی واقع شود، نفس او با آن مقام محمود و بلند مرتبه اتحاد می‌یابد که مجالی برای شک در آن نیست و فقط عرصه یقین محض است. زیرا ثبوت چیزی برای خود آن چیز کاملاً روشن است. همچنان که اگر چیزی خودش را ببیند، شهود او کاملاً روشن است و هیچگونه تردیدی در آن نیست. حال که پیامبر انسان کاملی است که به مقام وحی و نبوّت رسیده، نفس او با این مقام یکی شده است، ثبوت نیل به مقام نبوت برای خود پیامبر همچون ثبوت چیزی برای خود آن چیز است و مشاهده مقام نبوت به وسیله پیامبر به سان آن است که چیزی خود را شهود کند؛ از این جهت برای خود پیامبر در خصوص رسیدن به مقام نبوت هیچ‌گونه تردیدی وجود ندارد. به ویژه که نبوت چون دیگر عنوانهای اعتباری ـ اجتماعی نیست که بر محور اعتبار بچرخد، همان اعتباراتی که تغییر پذیرند، بلکه نبوت از حوزه اعتبار خارج است و امری کاملاً واقعی است. همچنان که رسیدن به مقام نبوت حالت نفسانی نیست که گاهی در نفس انسان جریان یابد و گاهی غایب شود، بلکه مقام نبوی یک وجود تکوینی است که با نفس پیامبر متحد می‌شود و نفس او عین مقام و مرتبه نبوت می‌گردد.

[فلسفه الهی از منظر امام‏رضا (ع) - صفحه 149]

 


  
  

گل تقدیم شماراه چهارم. روش عرفا


عرفا برای اثبات نبوت عام با تکیه بر اصولی، ضرورت نبوت را استنتاج می‏کنند. آن‏ها می‏گویند: غایت وجود انسان، لقای خداوند است که با حوصله و سیر و سلوک به سوی خدای متعال حاصل می‏شود. سیر سالک، چهار مرتبه دارد که عبارت است از:


1. سیر از خلق به حق و از کثرت به وحدت؛ در این مرتبه، سالک از خلق به حق سیر می‏کند و «ما سوی الله» را از خود نفی می‏کند؛ بلکه خود را از خود نفی


می‏کند و ذات احدیت مطلقه را بدون ملاحظه تعیّنات و شؤونات و اعتبارات، مشاهده می‏کند. این سیرِ قوس صعود سالک است.


2. سیر از حق به حق، این سیر به مشاهده اسمای حسنای خدا و صفات علیای الهی یکی پس از دیگری حاصل، و اسامی «اعظم» و «عظیم» در این منظر مشهود می‏شود. به دیگر سخن، در مقامات مختلف این سفر، از وحدت و اطلاق ذاتی واجب و صفات حسنا و اسمای علیا و یگانگی این اسما و صفات با یک‏دیگر و عدم بینونت و جدایی آن‏ها از ذات باری تعالی گفت‏وگو می‏شود یا مشهود او واقع می‏شود.


3. سیر از حق به خلق با حق؛ این سیر با شهود تجلیات الهی و افاضات خدا و کیفیت صدور یا ظهور اشیا یا اشخاص از خدای سبحان همراه است؛ از نخستین صادر یا ظاهر تا آخرین صادر یا ظاهر. این سیرِ قوس نزول سالک است که با حمل ولایت الهی همراه است.


. سیر از خلق به خلق با حق، و ابلاغ پیام خدای ظاهر به مظاهر امکانی وحی، و اجرای احکام و حکم آن حضرت در مجالی او؛ در این مرحله، او تشنگان بادیه امکانی را به سرچشمه کوثر جاودانی هدایت می‏کند و پراکندگی وادی کثرت اعتباری را به وحدت حقیقی می‏رساند.


در این سفر، سالک می‏یابد که جهان و انسان، باطل و عبث نبوده، بلکه مقصد و غایت دارد. نیز در این سفر، مسأله برزخ و قیامت و حقیقت بهشت و دوزخ و درجات و درکات او مشهود سالک واقع می‏شود، و چون این سفر از خلقْ آغاز، و به خلق ختم می‏شود، سالک در همه مقامات و مواقفِ خود از همراهی و هدایت و حمایتِ حق برخوردار است و در او هیچ رنجی که ناشی از خوف راه و وحشت طریق و... باشد رخنه نمی‏کند.دین‌شناسیصفحه 46


 


این مقام به انبیای الهی تعلّق دارد که بعد از یافتن و شهود این حقایق با مصاحبت حق به سوی خلق برمی‏گردند تا آن‏ها را با عالم وحدت آشنا کنند. غایت اصلی بعثت انبیا، همانا هدایت به سرچشمه هدایت جاودانی، و بازگرداندن پراکندگی و کثرت به وحدت حقیقی است. کسی که می‏خواهد به مقام نبوت برسد، باید این «اسفار چهارگانه» را طی کند و به سفر چهارم باریابد تا بتواند قافله سالاری راهیان وادی سلوک را از عالم امکان به عالم وجوب به عهده گیرد.

گفتنی است: آنچه که در عرفان مطرح است، برتر از آن چیزی است که در حکمت و کلام مطرح می‏شود؛ زیرا محور اصلی مطالب عرفانی را صبغه خلافت و ولایت الهی تشکیل می‏دهد و خلیفه خداوند، تنها برای هدایت انسان‏ها کوشش نمی‏کند، بلکه در تعدیل اسمای الهی و تناکح آن‏ها، و تعلیم و اِنبای اسمای الهی به ملائکه، و حلّ خصومت «ولاء اعلاء» سعی بلیغ دارد.

[دین‌شناسی آیة الل جوادی آملی- صفحه 45]


 


92/4/10::: 11:5 ع
نظر()
  
  

گل تقدیم شماراه سوم. روش حکما


حکما نیز برای ضرورت بعثت انبیا برهان اقامه کرده‏اند. اصول و مقدمات برهان حکما عبارت است از:


1. انسان برای رسیدن به کمال وجودی خود و اتّصاف به حسن معاش و رسیدن به صلاح معاد، محتاج مشارکت و تعاون و زندگی اجتماعی است تا در پرتو این زندگی اجتماعی نیازمندی‏های خود را برطرف کند. از این اصل، اصطلاحاً با عبارت «انسان مدنیّ بالطبع است» تعبیر می‏شود.


2. انسان در عین نیازمندی به تعاون،خودخواه است؛یعنی به‏گونه‏أآفریده شده است که اَصالتاً خود را دوست دارد و چیزهای دیگر را به تبع آن می‏خواهد؛ یعنی او همه چیز را برای خود می‏خواهد. این اصل به معنای نکوهیده‏اش به طبیعت انسان برمی‏گردد و نه به فطرت او، ولی به معنای نیکوی آن به فطرت بازگشت می‏کند.


3. انسان، چون خودخواه است به حدود و حقوق دیگران تجاوز می‏کند و در نتیجه، اختلاف و تشاجر تولید می‏شود که در پی آن هرج و مرج و اختلال نظم و گسیختگی پیوندهای اجتماع پدید می‏آید و بر اثر همین اختلال نظم و تشاجر و اختلاف، بشر از رسیدن به سر منزل کمال و صلاح معاش و معاد باز می‏ماند؛ زیرا همگان خود محورند و دیگران را در مدار خودخواهی می‏طلبند؛ یعنی دیگران را برای


خود می‏خواهند.


4. انسان در پرتو قوانین و برنامه‏هایی که از وحی سرچشمه می‏گیرد، می‏تواند حس خودخواهی را تعدیل کند و این، جز از قانون الهی حاصل نخواهد شد؛ زیرا تدوین قانون از انسان خود محور، نتیجه‏ای جز وضع قانون خود مدار ندارد.


5. علم و حکمت خداوند اقتضا دارد که این نیاز انسانی را تأمین کرده، قوانین جامع حق محور را در اختیار انبیا قرار دهد تا آن‏ها را به بشر ابلاغ کنند؛ زیرا بی‏اعتنایی به نیازمندی انسان و در اختیار قرار نگرفتن قوانین وحیانی و برنامه تکامل انسان، مناقض حکمت خداوند، و مستلزم نقض غرض است، و چنین چیزی مستحیل است[1].


گفتنی است که این تقریر در نوشتار بسیاری از حکمای متقدم و متأخّر اسلامی مانند «بوعلی (رحمه‏الله) » در کتاب الهیات شفا و «صدرالمتألهین (رحمه‏الله) » در کتاب مبدأ و معاد آمده است و کلام شیعه، مطابق اصول فلسفی حکمای اسلام است. از این‏رو، در نوشتار محقق لاهیجی نیز ظهور کرده است.


(دین‌شناسی آیة الله جوادی آملی صفحه 44)


92/4/9::: 2:26 ع
نظر()
  
  

گل تقدیم شماراه دوم. روش متکلّمان


1. «اشاعره»، بعثت انبیا را موهبت و رحمت الهی می‏دانند و می‏گویند: مشیت الهی به هر کس تعلق گیرد، او را به پیامبری مبعوث خواهد کرد؛ زیرا خداوند، فاعل مختار است و هر کاری را بخواهد انجام می‏دهد. اشاعره، اوّلاً حُسن و قُبح عقلی را نمی‏پذیرند. ثانیاً خداوند را مکلّف و ملزم نمی‏دانند تا چیزی را بر بندگان واجب کند. بر همین اساس می‏گویند: بعثت انبیا بر خداوند واجب نیست، بلکه برای وی جایز است.


2. «معتزله»، بعثت انبیا را برخداوند واجب‏می‏دانند؛زیرا آن‏ها حسن‏وقبح عقلی را می‏پذیرند وخداوند را مکلّف وملزم‏می‏دانند وخداوندبرای این‏که‏تکلیف را برای بندگان درجهت مصالح‏آن‏ها مشخص کند،افراد واجد شرایط خاص را مبعوث می‏کند.


3. «امامیه» نیز همانند «معتزله»، بعثت انبیا را به مقتضای لطف و حکمت الهی واجب دانسته، می‏گویند: بعثت انبیا به دلیل اشتمال آن بر فوایدی، حسن است. نیز می‏گویند: تکلیف، حسن است و لطف برخداوند واجب است. بنابراین، بعثت انبیا به مقتضای لطف الهی و حسن تکلیف از خداوند، واجب است.


مرحوم لاهیجی در پایان می‏گوید: با این استدلال، پیامبر باید شخصی باشد که قابلیت امور مذکور را دارا، و در وی دو جهت باشد؛ تا از جهتی وحی الهی را تلقی کند و از جهتی دیگر، اوامر و نواهی را به مکلّفان برساند[1].


(دین‌شناسی آیة الله جوادی آملی صفحه 43)


  
  

گل تقدیم شماراه یکم. روش امام صادق (علیه‏السلام)


امام صادق (علیه‏السلام) در پاسخ پرسش از اثبات نبوت فرمود: هنگامی که ثابت کردیم برای ما آفریدگاری هست که برتر از ما و تمام مخلوقات است یعنی در حقیقتِ ذات وصفاتِ ذاتی به مخلوقات شباهت ندارد و این آفریدگار، حکیم و برتر از آن است که کار عبث و بیهوده از او صادر شود و منزّه از آن است که مردم بتوانند او را مشاهده کنند یا با او تماس جسمانی بگیرند و با وی مصاحبه نموده، سخن بگویند و احتجاج کنند و او هم به نحو مباشرت و مشاهده با ایشان سخن گفته، احتجاج نماید، ثابت می‏شود که باید برای خدای سبحان سفیرانی در میان مردم باشد که زبان او باشند و مقاصد او را به بندگان برسانند و آنان را به منافع و مصالحشان راهنمایی

کنند و آنچه وسیله بقا و دوام مردم و نیز سبب فنا و نابودی آن‏هاست، برای آنان بیان کنند. پس، با این بیان، وجود وسایطی از طرف پروردگار حکیم که آمر و ناهی باشند و مقاصد او را به خلق برسانند، ثابت می‏شود و آنان پیامبران خدا و برگزیدگان از مخلوق خدا و حکیمانی هستند که خدا آنان را به حکمتْ تربیت کرده و پرورش داده و به حکمتْ برانگیخته است. اینان با آن‏که در ساختمان و شکل ظاهری به مردم شباهت دارند، در هیچ یک از احوال و اخلاق با مردم عادی شرکت ندارند و به حکمت از طرف پروردگار، مورد تأیید هستند.

مبادی و مقدمات استدلال امام صادق (علیه‏السلام) عبارت است از:


1. خداوند آفریدگاری حکیم است؛ یعنی به خیر و منفعت نظام جهان داناست و به راه صلاح مردم در زندگی دنیا و آخرت آگاه است.


2. آفریدگار حکیم، کار عبث و بیهوده انجام نمی‏دهد.


3. مردم در معاش و معاد خود، نیازمند مدبری هستند که کارهای آنان را اداره کند و طریق زندگی و نجات از عذاب را به آن‏ها نشان دهد. از این‏رو، سفیر و پیامبری لازم است که وظیفه راهنمایی بشر را در مصالح و مفاسد آن‏ها به عهده گیرد.


4. سفیر الهی باید از نوع انسان باشد؛ زیرا فرشتگان نیز اگر بخواهند نازل شوند، باید در لباس انسان ظاهر گردند.


5. سفیر الهی باید بر دیگران مزیّت داشته باشد تا از این طریق، اعتماد انسان‏ها را جلب کند؛ یعنی دور از رذایل اخلاق و حالات و صفات نکوهیده باشد و جنبه معنویت و فضایل در او غالب، و برخوردار از عصمت باشد و نیز برای صدق ادعای خود، معجزه آورد و از این راه، حجت بودن پیام خود را اثبات کند.


(دین‌شناسی آیة الله جوادی آملی صفحه 41)


 


92/4/7::: 10:31 ع
نظر()
  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >